ســـــوءقصـــــــد 16
پروپاکاندای بین
المللی بر علیه سامانه پادشاهی در ایران5
روز ۶ خرداد ماه شاهنشاه
و شهبانو وارد آلمان شدند و از چندین شهر آلمان دیدن کردند. روز ۱۲ خرداد ماه ۱۳۴۶ شاهنشاه و شهبانو
به برلین غربی
وارد
شدند. در آنجا کنفدراسیون تظاهراتی سازمان داده بود، به هنگام این تظاهرات دانشجوی آلمانی به نام
بنواونه زورگ با شلیک گلوله یک پلیس آلمان غربی به نام کارل هاینس کوراس کشته شد. کنفدراسیون با
پروپاگاند کوشش کردند که در ایران این رویداد را به گردن ساواک و غیرمستقیم به
گردن شاه ایران
بیاندازند.
در سال ۲۰۰۹ میلادی پس از بررسی آرشیو سازمان مخفی آلمان شرقی آشکار شد که کارل هاینس کوراس
برای این سازمان جاسوسی می کرده است، و کشتن( بنواونه زورگ ) از سوی
کمونیستهای آلمان شرقی سازمان داده شده بود.
سایت بی بی سی اعلام
میکند
{{{{{ چهل و دو سال پس از آخرین سفر شاهنشاه ایران به آلمان و کشته شدن یک دانشجوی آلمانی در جریان
تظاهرات سنگین علیه او ، اکنون پرده از یک راز مهم برداشته و معلوم شده پلیسی که دانشجوی معترض آلمانی را
بقتل رسانده جاسوس
آلمان
شرقی سابق بوده است. حادثه دوم ژوئن 1967 از آن زمان تا کنون بخشی از تاریخ آلمان را تشکیل می دهد و آغاز گر جنبش های چپ
1968 بوده است.}}}}}
پس از برگزاری کنگره هشتم کنفدراسیون در
فرانکفورت مصطفی خمینی در نامهای به کنفدراسیون در شهریور ماه ۱۳۴۷ چگونگی همکاری
آینده خمینی با
دادن
پول و جان را با کنفدراسیون روشن کرد.
در این میان پرویز
نیکخواه از مردم ایران پوزش خواست و از زندان آزاد شد و در گفتگوهایی با رسانههای همگانی دست
کنفدراسیون را رو کرد و از کنفدراسیون درخواست کرد که دست از ویران سازی کشور
بردارند و در راه
سازندگی
و پیشرفت های شتابان میهن گام بردارند.
در شهریور ۱۳۴۷ اتحاد جماهیر شوروی
از شاهنشاه دعوت کرد از آن کشور بازدید بفرمایند. در پاسخ به همه این رویدادهای سازنده
برای کشور ایران،
نمایندگان
کنفدراسیون برای بار دوم در شهریور ماه ۱۳۴۸ به دیدار خمینی در نجف شتافتند.
در سال ۱۳۴۹ خیانت به کشور از
سوی کنفدراسیون به اوج خود رسید، اشغال سرکنسولگری ایران در سانفرانسیسکو ۱ تیر ماه ۱۳۴۹ و پس از آن در ۹ خرداد ماه ۱۳۴۹ اشغال کنسولگری
ایران در مونیخ و دست کشیدن از خوراک خوردن همراه با جنجال در رسانههای اروپایی و امریکایی.
امیرعباس هویدا نخست
وزیر نامهای به کنفدراسیون نوشت و از همه دانشجویان خواست که دست از دشمنی با کشور و ملت ایران
بردارند و همه آنان
را
به دیدار ایران پیشرفته و مدرن فراخواند. کنفدراسیون در ۲۷ امرداد ماه ۱۳۴۹
نامهای
به امیرعباس هویدا نخست وزیر ایران فرستاد و فراخوان دولت را نپذیرفت و دولت ایران را تهدید
به بدنام کردن در سراسر گیتی کرد.
کنفدراسیون آغاز به
کارشکنیهای گسترده و بدنام کردن دولت ایران نمود، در بسیاری از شهرهای آلمان دست به پخش اعلامیه،
برگزاری نمایش عکس،
در
خیابانهای آلمان تاتر تیرباران شدن و فرتورنگاری از آن و پخش کردن آن در سراسر دنیا زد. کنفدراسیون
در آلمان غربی به اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد، شهردار سانفرانسیسکو و بلندپایگان واتیکان تلگرافهایی
نوشت و به
دستگیریی
دانشجویان ایرانی در سانفرانسیسکو اعتراض کرد. باور کنفدراسیون این بود که آنها میتوانند
قوانین هر کشور و قوانین بین المللی را زیر پا بگذارند و نباید به جزای کارشان برسند. دانشجویان ایرانی
در پراگ، استکهلم و
لوزان
باز هم هوچی گریهای خود را در روزنامههای این کشورها به چاپ رساندند. در استانبول در برابر
کنسولگری ایران تظاهرات کردند. در هلسینکی پایتخت فنلاند رسوایی بار آوردند که چرا شاهنشاه ایران
به آن کشور سفر
خواهد
کرد. در اوتاوا کنفدراسیون کمیته پدافند از زندانیان سیاسی برپا کرد. هموندان کنفدراسیون در رم با
سندیکاهای کارگری آن کشور پیوند برقرار کردند و دوباره به اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد تلگراف زدند.
۱۸ آذر ماه ۱۳۴۹ کنفدراسیون سفارت ایران در وین
را اشغال کرد و اعتصاب غذا کرد. هم چنین دست کشیدن از خوردن را کنفدراسیون در رم و پاریس و لندن آغاز
کرد.
دولت ایران سرانجام
در ۲۱ آذر ماه ۱۳۴۹ با ورود دیدهوران بینالمللی در دادگاهی که برپا
شده بود و هم چنین ورود هیاتی برای بازدید از زندانها و چگونگی بودن زندانیان در زندانها را
پذیرفت. در اسفند ماه ۱۳۴۹
ژنرال
سیاوش بهزادی دادستان نظامی ارتش، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی را با تکیه بر
قانونی که در سال ۱۳۱۰ در زمان شاهنشاهی رضا شاه بزرگ از مجلس شورای ملی گذشته بود که
مرام اشتراکی یا کمونیستی را علیه امنیت و استقلال کشور میدانست، غیرقانونی اعلام کرد و همه رسانهها
و نمایندگی
دولت
شاهنشاهی ایران در خارج از کشور به آگاهی رساندند که دانشجویان هموند کنفدراسیون تا ۱ فروردین ماه ۱۳۵۰ زمان دارند که از
کنفدراسیون بیرون
بیایند
و نمایندگی دولت شاهنشاهی ایران را آگاه سازند. با این کار پیگرد قانونی دانشجویان تروریست از
میان برداشته میشود وگرنه بودن در کنفدراسیون سه تا ده سال زندانی خواهد داشت.
در سال ۱۳۵۰ برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سال
بنیانگذاری شاهنشاهی ایران که قراربود پس از
پیروزی
انقلاب شاه و مردم در فروردین ماه ۱۳۴۲ برگزار شود ولی به
سبب فتنه
زمینداران بزرگ ایران خانواده قاجار و همدستانشان اسلامیون به سردستگی شیخ روح
الله خمینی به
زمانی
دیگر فرافکنده شده بود، برای هفته سوم مهر ماه از ۲۰ تا ۲۷ مهر ماه ۱۳۵۰
برنامهریزی
شد. آماده سازی جشنها از سال ۱۳۳۵ خورشیدی آغاز
گردیده
بود.
جشنهای بنیاد دوهزار و پانسدمین سال شاهنشاهی ایران با فراخوان از ۶۴ پرزیدنتها و پادشاهان کشورهای
روی کره زمین، در بنیاد و سرپرستی کمیتههای ایران شناسی و کمیته برگزاری جشنها در
کشورشان به یک
پروژه
بین
المللی
دگرگون شد. هزینه جشنهای
شاهنشاهی که سرفرازی هر ایرانی بود از سوی کارخانهداران، صاحبان صنایع، سران و بزرگان کشور و
همه مردم ایران از
هر
صنف و درآمدی
فراهم
شد.
تنها کسانی که نه
تنها در این جشن بزرگ شرکت نکردند و علیه برگزاری این جشنها جنگیدند، هموندان کنفدراسیون دانشجویان
ایرانی در خارج از کشور بودند. برای این کار چهار گام را کنفدراسیون برداشت:
- پروپاگاند علیه برگزاری جشنها میان دانشجویان بیرون از
کشور و
تماس
با رسانههای گروهی و ایرانشناسان برای جلوگیری از برگزاری جشنها
- برگزاری نشستها و
سخنرانیها، نمایشگاههای فرتور، پخش جارنامهها، برپایی کنفرانسهای مطبوعاتی و نمایش تاتر و برنامههای
هنری در جلوگیری از
برگزاری
جشنها
پروپاگاند درباره زندانیان
سیاسی و نوشتن فراخوان در جلوگیری از برگزاری جشنها
فراهم ساختن فهرست نام پادشاهان
و پرزیدنتها و سران دیگر کشورها و همه کسانی که به جشنهای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران
فراخوانده شده بود و
نوشتن
نامه به آنان که به ایران نروند
همه کوششهای
کنفدراسیون علیه جشنهای سرفرازی ایرانیان بیهوده بود. همه ایران شناسان، پادشاهان، پرزیدنتها
در این جشنهای ۲۵۰۰ سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران شرکت کردند، هم
چنین حضرت نیکلای پادگورنی صدر هیات رییسه اتحاد جماهیر شوروی و دیگر میهمانان ملت ایران در تهران
و تخت جمشید با
مردم
ایران، شکوه و بزرگی تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران را جشن گرفتند. بزرگترین جشن در روز ۲۶ مهر ماه ۱۳۵۰ در گشایش استادیوم
ورزشی آریامهر از
سوی
شاهنشاه آریامهر و شمار بسیاری از میهمانان جشنها با بودن سدهزار تن از مردم ایران انجام یافت که
کنفدراسیون از آن چیزی نگفت. حکومت اسلامی نیز همه جا نوشت استادیوم در سال ۱۳۵۳ بازشد.
پس از آنکه
کنفدراسیون نتوانست از برگزاری جشنها جلوگیری کنند برآن شد که درباره جشنها پروپاگاندای دروغ بنماید. همانند
"ضیافت تخت جمشید با شماری از شاهزادگان و امرای عرب برگزار شد"، جشنها میلیاردها دلار هزینه برده است، مردم ایران از جشنها
دور نگاه داشته شدند و حق نداشتند که در جشنها شرکت کنند. کنفدراسیون جشنهای باشکوه ایران را
به یک شام در تخت
جمشید
پایین آوردند که از پاریس آورده شده بود. کنفدراسیون جشنهای شاهنشاهی ایران را که در درازای یک
هفته در سراسر
ایران
با موزیک و پایکوبی مردم و آذینهای خیره کننده خیابانها و دست افشانی مردم تا پاسی از شب را پنهان کردند و درباره آن
دروغ نوشتند.
نظرات
ارسال یک نظر