ســوء قصـــــد4



آشکار شدن نقشه‌های شوم کنفدراسیون دانشجویان
بیشتر نقشه‌های براندازی شاهنشاهی در ایران تا این زمان از سوی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور برنامه ریزی شد. دانشجویان کنفدراسیونی در لندن به سوی اندیشه‌های ضدبشری کمونیستی کشیده شدند و با سیاست خارجی شاهنشاه که بر پایه دوستی ژرف به ویژه با همسایگان و همسایه شمالی ایران یعنی شوروی و همکاری نزدیک دولت شوروی بنیاد شده بود، بنای دشمنی و کارشکنی را گذاشتند. با نزدیک شدن ایران و شوروی و دستینه شدن قراردادهای ذوب‌آهن این گروه چنان در اوهام خود پیش رفتند و اندیشه‌های حزب نابود شده توده و کمونیسم شوروی را دیگر نپذیرفتند و روی به اندیشه‌های مائو در چین و کارهای انقلابی و جنگ‌های پارتیزانی و کشتن شاهنشاه ایران، بزرگان کشور و مردم ایران آوردند. این گروه در لندن با نام "گروه مترقی" گردآمدند و تمرین جنگ‌های چریکی آغاز کردند. هزینه این گروه در لندن از سوی ایرانیانی که در آلمان شرقی زندگی می کردند، فراهم می شد و محسن رضوانی کارهای مالی گروه مترقی را به گردن داشت. گروه مترقی از دیگر دانشجویان "حق عضویت" نمی گرفت زیرا که هزینه‌هایش از آلمان شرقی فرستاده می شد. از کارهای این گروه برگزاری سخنرانی‌ها در سالن دانشگاه لندن و سالن شهر "کنزینگتون" علیه حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران بود که هزینه اجاره این سالن‌ها در ماه به صدها لیره می رسید. هم چنین گروه مترقی پیوسته در کمین شکار ایرانیان و تازه‌واردان بود که آنان را به سوی خود بکشند. از دیگر کارهای گروه مترقی پخش اخبار دروغ بود. برای نمونه بر سر زبان انداختن اینکه در تهران جنگ خیابانی و یا در بخشی از شمال ایران کارهای پاتیزانی انجام شده است تا در میان ایرانیان خارج از کشور ترس و نگرانی پراکنده سازند.
در این زمان پرویز نیکخواه دانشجوی رشته فیزیک دانشگاه منچستر رییس فدراسیون انجمن‌های دانشجویی ایران در انگلستان و منصور پورکاشانی دانشجوی رشته پارچه بافی دانشگاه منچستر رییس انجمن دانشجویان ایرانی لندن بود. این دو پس از دریافت درجه‌های مهندسی به ایران بازگشتند. پرویز نیکخواه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و کوتاه زمانی پس از آن رییس آزمایشگاه دانشکده صنعتی (پلی تکنیک) شد. منصور کاشانی نیز استاد دانشکده صنعتی گردید.
از سوی دیگر مهندس محسن رسولی دانش‌آموخته رشته برق از یکی از دانشگاه‌های انگلستان، پس از ورود به ایران با دوستان همفکر خود چون نیکخواه، منصورپور، کاشانی و مهندس احمد منصوری دیدار کرد. در این زمان مهندس احمد منصوری نیز دانش‌آموخته رشته برق دانشگاه منچستر و در استخدام کارخانه ارج بود. مهندس رسولی بهمن ماه ۱۳۴۳ در کمپانی شبرنگ آزمایشی استخدام شد و همسرش نیز در یک آژانس هواپیمایی آغاز به کار کرد. این گروه فیروز شیروانلو یکی دیگر از دوستان خود را که وی نیز از انگلستان به میهن بازگشته بود و در بنگاه فرانکلین کار می‌کرد، یافتند و سازمان تروریستی خود را برپاساختند. افزون بر این مهندس محسن رسولی رابط با همفکران تروریستیش در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در لندن بود و برای پیوند و آگاهی رسانی با دیگر تروریست‌های کنفدراسیون در آلمان غربی چون چنگیز پهلوان، کمیته ارتباطات خارجی یک راننده تاکسی با همین اندیشه‌های مائوییستی و تروریستی اجیر کرده بود.
مهندس منصوری که در کارخانه ارج کار می‌کرد با احمد کامرانی جوان ۲۶ ساله آشنا شد و وی را با اندیشه‌های مائوییستی آشنا ساخت و او را به دیگران نیز شناساند. اما پس از کوتاه زمانی کامرانی در کارخانه کتک و کاری راه انداخت و به کار وی در کارخانه ارج پایان داده شد. احمد کامرانی اهل کاشان بود و تا کلاس پنجم دبیرستان درس خوانده بود، پس از بیرون کردنش از کارخانه ارج یک مغازه بازسازی رادیو در جوادیه بازکرد و مهندس منصوری هم چنان دوستی گروه را با وی استوارتر می‌کرد. احمد کامرانی با رضا شمس‌آبادی آشنایی داشت و در این سازمان نوپای مائوییستی تروریستی پیونددهنده شمس آبادی و گروه شد.
  • مهندس احمد منصوری تهران مقدم - لیدر و سردسته
  • مهندس محسن رسولی - تشکیلات پارتیزانی
  • فیروز شیروانلو - تبلیغ و پروپاگاند و برگردان نوشتارهای کمونیستی چاپ شده در چین
  • احمد کامرانی - برقرار ساختن دوستی با رضا شمس آبادی و پیوند میان شمس آبادی و گروه
  •  
  •  این گروه پارتیزانی برآن شدند که در جاهای گوناگون کشور کارهای پارتیزانی خود را آغاز کنند و دست به خرابکاری بزنند. رسولی مسئول تشکیلات پارتیزانی مسئول گردآوری گروه‌های پارتیزانی شد و از سوی دیگر بررسی برای یافتن جاهای مناسب برای خرابکاری را آغاز کرد. دو منطقه در شمال ایران در کناره دریای مازندران برگزیده شد و قرار بر این بود که دسته‌های پارتیزانی به این دو منطقه فرستاده شوند ولی با رسوا شدن آنان در سوءقصد کاخ مرمر، برنامه خرابکاری‌ها نقش برآب شد.
    بخش دیگری از کارهای تروریستی این گروه برای پروپاگاند اندیشه‌های مائوییستی ویژه شده بود. برای این کار گفتگوهایی انجام یافت و قرارشد که افزون بر پروپاگاند با برگردان نوشتارها و چاپ بیانیه‌ها و کتاب‌های مائوییستی به زبان پارسی، یک فرستنده رادیویی نیز ایجاد شود.
    منصور پورکاشانی استاد دانشکده صنعتی مامور فراهم ساختن دستگاه فرستنده رادیویی شد و مهندس احمد منصوری تهرانی مقدم نیز مامور کارگزاردن آن در بهترین جای شدنی شد. پورکاشانی درخواست خرید فرستنده را به یکی از کارخانه‌های سازنده بیرون از کشور فرستاد ولی گفتگوها به انجام نرسید زیرا که سپارش و خرید دستگاه فرستنده رادیویی می‌بایستی که با نماینده کارخانه در تهران انجام پذیرد.

    بازرگانی با چین کمونیست

    کمیته‌ای که برای پراکندن اندیشه‌های مائوییستی و ایجاد گروه‌های پارتیزانی و پدیدآوردن ترس با ترور در تهران بنیاد شده بود، برای پنهان ساختن ماهیت کار خود برآن شد نیرنگ نوینی زد. چون رفت و آمدهای همدستان از خارج و سفرهای داخلی برای گزینش منطقه مناسب برای انجام کارهای پارتیزانی و برپا ساختن ایستگاه فرستنده رادیویی و چاپ بیانیه‌ها و کتاب‌های مائوییستی نیازمند به پول بود، کمیته سرانجام برآن شد که یک شرکت بازرگانی با چین کمونیست ثبت نماید و از بی‌راهه کالاهایی از چین کمونیست وارد نماید و بُنیه مالی خود را نیرومندتر سازد. بدین روی شرکتی به نام شرکت "یوشیج" را در روز ۲۹ اسفند ماه ۱۳۴۳ در اداره به ثبت رساند. شرکت یوشیج در اداره ثبت شرکت‌ها و علایم صنعتی با شماره ۹۷۷۸ ثبت شد. بنیادگذاران شرکت محمدعلی صیرفی، مهندس منصور پورکاشانی، پرویز نیکخواه و مهندس محسن رسولی، و موضوع شرکت در دفتر ثبت شرکت‌ها "نمایندگی ماشین‌آلات صنعتی و کشاورزی و الکترونیکی و رویهم رفته هر گونه معامله مجاز" و آدرس شرکت خیابان شاه جنب شیخ هادی اشکوب سوم ساختمان سپید چهار اشکوبی ثبت گردید. سرمایه شرکت ۵۰۰٬۰۰۰ ریال اعلام شد که همانجا در اداره ثبت پرداخت شد.

    منصوری تروریست در پیشگاه شاهنشاه

    تروریست‌ها پس از آن که آگاهی یافتند که نقشه شوم آنان به انجام نرسید، سندوغی (صندوق) را که در آن سندها و نقشه‌های تروریستی بود به جای دیگر جا به جا کردند، ولی با شنیدن اینکه رضا شمس‌آبادی نابود شده است، آرامش یافتند که سرباز خائن آنها را لو نمی‌تواند بدهد. با پیگیری شبانه‌روزی تروریست ها یکی پس از دیگری دستگیر شدند.
    مهندس منصوری در روز ۱ اردیبهشت ماه ۱۳۴۴ دستگیر شد. منصوری درخواست کرد که برای بیان آنچه روی داده است به پیشگاه شاهنشاه باریابد. اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی درخواست منصوری را پذیرفتند و با اینکه پاسی از شب گذشته بود و بسیار دیر بود منصوری، با دو تن از ژنرال‌های بلند پایه ارتش شاهنشاهی، تیمسار سپهبد کمال و تیمسار تاج‌بخش باریافتند و شاهنشاه پرسش‌هایی از منصوری کردند.
    در پاسخ به پرسش آیا شما کمونیست هستید؟ منصوری گفت: بله من کمونیست هستم.
    در پاسخ اینکه چه کمونیستی؟ منصوری گفت: پیرو چین کمونیست هستم.
    در پاسخ به اینکه کامرانی درباره سوءقصد به تو چه گفت؟ منصوری گفت: که سرباز وظیفه شمس‌آبادی قصد ترور اعلیحضرت را دارد و می‌خواهد این کار را انجام دهد. من هم او را تشویق کردم
    در پاسخ به پرسش اینکه چرا شمس‌آبادی را تشویق کردی؟ منصوری گفت: می‌خواستیم تغییر رژیم بدهیم.
    در پاسخ به اینکه این تغییر رژیم چگونه انجام می‌شد؟ منصوری گفت: با عمل پارتیزانی این کار را انجام می‌دادیم. همانند الجزایر و کوبا. ضمنا پس از شروع، دولت‌های دیگر نیز به ما کمک می‌کردند.
    در پاسخ به پرسش اینکه پارتیزان‌های شما کی هستند؟ منصوری گفت: مخالفین دستگاه و مردم دور ما جمع می‌شوند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوء قصـد 7

ســـــوء قصـــــد 10

سوء قصد 1