سوء قصد 2




گزارش جناب سرهنگ گرایلی افسر نگهبان روز واقعه در کاخ مرمر .این گزارش توسط رادیو ایران ( بوستون) توسط ایرانیار آقای ناصر توکلی  پخش گردیده است . 




با درود بر شما به مناسبت روز ۲۱ فروردین ماه اجازه می‌خواستم اشاره‌ای داشته باشم به واقعه تیراندازی در کاخ مرمر، دفتر شاهنشاه آریامهر
گذشت زمان هر واقعه‌ای را به فراموشی می‌کشاند. این وضع فراموشی بر اکثر جوامع بشری حاکم است و جامعه ما نیز نمی‌تواند از این قاعده برکنار باشد. فراموشی را جز با تذکر و زنده نگاه داشتن وقایع نمی‌توان درمان کرد. یادآوری و تذکر وقایع تلاشی خواهد تا مانع شود که دیوار فراموشی بالا رود. لازمه این کار زنده نگه داشتن یادها و خاطره هاست. البته این کاری آسان نیست زیرا فراموشی از خصوصیات انسان است بخصوص ما ایرانیان. رخداد ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ یکی از حوادث تأسف بار فروردین ماه کاخ مرمر، دفتر شاهنشاه آریامهر است که در آن روز یک بار دیگر توطئه خارجی با همکاری عوامل خودفروخته داخلی خود توطئه سوء قصد به جان شاهنشاه آریامهر و ولیعهد نوجوان ایران را طرح ریزی نموده و تصمیم به اجرای آن داشتند. ولی تقدیر و مشیت الهی این توطئه خائنانه را همانند سایر توطئه‌ها، از قبیل تیراندازی در دانشگاه تهران در ۱۵ بهمن ماه ۱۳۲۷، ناکام گذاشت و سرانجامی جز حسرت ناکامی و بدنامی بیشتر شرمساری برای خائنین خارجی و داخلی حاصلی در بر نداشت. نقش پرارزش شاه در ایران برای خارجیان و عوامل سر سپرده آن‌ها روشن و گویا بود. آن‌ها بخوبی می‌دانستند که حضور شاه در قطب جامعه عامل اصیل و مقتدری است که موجب وحدت و یکپارچگی ملت و ارتش و در هر حال قائمه نظام قانونی و سیاسی ایران است و مادام که پادشاه در اریکه سلطنت قرار دارد، آن‌ها علیرغم همه تلاش‌ها و تجهیزات مادی و معنوی که در اختیار عوامل خود در ایران قرار دادند، موفقیتی برای تأمین نظرات آن‌ها که ویرانی ایران جزئی از آن است، ببار نیاورد. و خائنین با دانستن این واقعیت که شاه سرِ ایران و ملت قوای مسلح است، به خیال خود به سراغ سر ایران می‌رفتند.
بطوری که می دانید، تشکیل هر سازمان یا وزارتخانه و یا مؤسسات و یا واحد نظامی به منظور انجام وظائف و مأموریتی است که به آن سازمان و واحد نظامی داده می‌شود. مأموریت گارد شاهنشاهی که جزیی از ارتش شاهنشاهی ایران بود، حفاظت شخص پادشاه، اعضای خانواده سلطنتی و حراست و نگهبانی از مقرّ زندگی آنان که کاخ‌های سلطنتی نامیده می‌شد، انجام می‌گرفت. در اجرای این مأموریت واحد گارد شاهنشاهی می‌بایستی حتی الامکان در نزدیکی کاخ‌های سلطنتی مستقر باشد و چون کاخ‌های سلطنتی در شهر در آن زمان در خیابان پاستور واقع شده بودند، لذا واحد گارد شاهنشاهی نیز در پادگان باغ شاه که نزدیک به خیابان پاستور و در نهایت نزدیک به کاخ‌ها بود، مستقر و تعویض عوامل نگهبانی به طور روزانه از این محل انجام می‌گرفت.
نگهبانان کاخ‌های سلطنتی را پاسدار و در جمع پاسداران نامیده می‌شدند. پاسدار اصطلاحی بود که به نگهبانان در حین نگهبانی کاخ‌های سلطنتی اطلاق می‌شد. بطور مثال می‌گفتند فلانی کجاست؟ گفته می‌شد در پاسداری کاخ شهر و یا کاخ سعدآباد است. افسران و سربازان گارد شاهنشاهی انتخابی بوده و در مورد سوابق خانوادگی آن‌ها بررسی‌های دقیق تری نسبت به سایر پرسنل واحدهای نظامی بعمل می‌آمد. عوامل پاسدار روزانه از دو واحد گارد شاهنشاهی، یکی گارد جاویدان و دیگری واحد وظیفه بر حسب نوبت تعیین و پس از حضور و غیاب و بازدید افسر ارشد نگهبان روز، با آرایش نظامی در حالیکه دسته موزیک در جلو و افسران نگهبان مجهز به شمشیر و سلاح کمری در جلوی واحد پاسدار قرار داشتند، به طرف خیابان پاستور و کاخ‌های سلطنتی حرکت می‌کردیم. در اواسط خیابان پاستور، مقابل اداره املاک پهلوی و در فاصله دویست متری کاخ شهر توضیح اینکه کاخ‌های شهر مجموعه‌ای بود از کاخ اختصاصی، کاخ مرمر، دفتر کار شاهنشاه آریامهر، کاخ والاحضرت غلامرضا، کاخ والاحضرت شمس، کاخ والاحضرت عبدالرضا، کاخ نخست وزیری، جمع این‌ها مجموعه کاخ‌های سلطنتی شهر بود- دسته موزیک مارش نظامی نواخته و بدین گونه حضور خود را به عوامل نگهبانی قدیم اطلاع و همزمان نگهبانان قدیم باستثنای پاسداران سر پست، در محل‌های تعیین شده در چهارراه کاخ مستقر و همزمان چهارراه کاخ برای تعویض نگهبانان بسته می‌شد و عمل تعویض نگهبانی با تشریفات توسط افسران نگهبان جدید و قدیم انجام و عناصر نگهبانی جدید به محل‌های تعیین شده حرکت و پاسداران قدیم آماده مراجعت به پادگان باغ شاه می‌شدند. و این کار بطور روزانه انجام می‌گردید.
روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ مطابق معمول همیشگی واحد پاسدار جدید با آرایش همیشگی به سمت خیابان پاستور و کاخ‌های شهر حرکت ولی در حوالی اداره املاک پهلوی توسط یکی از افسران نگهبان قدیم اطلاع داده شد که عناصر نگهبانی جدید بدون انجام تشریفات معموله به محل نگهبانی خود مراجعه و عمل تعویض مطابق معمول انجام نشود. در آن روز من با درجه ستوان یکمی یکی از افسران نگهبان جدید بودم که بایستی نگهبانی را از افسران قدیم تحویل می‌گرفتم. اوضاع و شرایط به نظر عادی نبود. افسران نگهبان را نگران و در رفت و آمد می‌دیدم. خود را به اتاق افسر نگهبان کاخ اختصاصی رساندم و یکی از افسران نگهبان قدیم به طور مختصر وضع را تشریح و در جریان حادثه قرار گرفتم. با کمک افسر دیگر به سرعت عناصر نگهبانی قدیم را تعویض و به بررسی اوضاع پرداختم. بلافاصله به کاخ مرمر رفتم، وضع را تقریباً غیرعادی و فرمانده گارد شاهنشاهی، سرتیپ هاشمی نژاد و سروان جهان بینی فرمانده واحد مراقبت مخصوص و یکی دو نفر دیگر از افسران را در محوطه کاخ مرمر در حال گفت و گو و رفت و آمد دیدم. ماجرا اینگونه اتفاق افتاده بود.
شاهنشاه آریامهر روزانه ساعت ۱۰ صبح از کاخ اختصاصی در معیت والاحضرت ولیعهد سواره و یا پیاده به طرف دفتر کار خود به کاخ مرمر می‌رفتند و پس از ورود به دفتر، والاحضرت ولیعهد به صورت انفرادی در همین مسیر مجدداً به کاخ اختصاصی مراجعت می‌کردند. ساختمان کاخ مرمر در مرکز محوطه وسیعی ساخته شده که حوض بزرگی در جنوب آن واقع شده بود. در قسمت جنوبی ساختمان کاخ مرمر، کاخ علیاحضرت ملکه مادر بود که درب آن به سمت خیابان سپه روبروی دانشکده افسری باز می‌شد. در قسمت شمال شرقی ساختمان دفتر کار علیاحضرت شهبانو و در قسمت شمال کاخ درب ورودی و اصلی کاخ، دفتر فرماندهی گارد شاهنشاهی و در قسمت غربی ساختمان آشپزخانه وزارت دربار قرار داشت. از درب اصلی کاخ، خیابانی به طرف ساختمان دفتر ادامه داشت که در نزدیکی دفتر به سه راهی منتهی می‌شد که شاهنشاه آریامهر روزانه سواره و یا پیاده از این سه راه گذشته و به دفتر می‌رفتند. در این سه راه یک نفر پاسدار از واحد وظیفه مسلح به مسلسل دستی ام ۴۰ با بیست تیر فشنگ و یک خشاب یدکی ۴۰ تیر فشنگ، در قسمت شمال شرقی و شمال غربی ساختمان دفتر نیز دو نگهبان دیگر از واحد گارد جاویدان مسلح به همان سلاح‌ها عهده دار پاسداری بودند.
مسلسل‌های ام ۴۰ را توضیحاً عرض کنم، مسلسل‌هایی بود که بعد از جنگ جهانی دوم از واحدهای آلمان به غنیمت گرفته بودند. این‌ها را به ارتش شاهنشاهی ایران داده بودند و ارتش شاهنشاهی ایران از این مسلسل‌های دستی که بسیار هم قوی بود عناصر نگهبانی در نگهبانی‌ها استفاده می‌کردند. بنابراین، عواملی که در کاخ‌های سلطنتی نگهبانی را به عهده داشتند همیشه مسلح بودند به مسلسل‌های ام ۴۰.
بنابراین، دو نفر دیگر نگهبان از واحد گارد جاویدان مسلح به همان سلاح‌ها عهده دار پاسداری بودند. حدود یک ساعت قبل از ورود شاهنشاه به دفتر یک نفر درجه دار از واحد مراقبت مخصوص با لباس شخصی در ضلع جنوب شرقی حوض آب و یک نفر درجه دار از همان واحد در داخل کاخ محل دفتر نگهبانی را به عهده داشتند. بطوریکه اشاره شد، واحد وظیفه‌ای که در آن زمان عهده دار پاسداری کاخ شهر بود، گردان سوم گارد شاهنشاهی، گروهان‌های نهم، دهم و یازدهم بودند که به ترتیب روزانه یکی از این یگان‌ها عهده دار نگهبانی بود. افراد گروهان ۱۱ در روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ عهده دار پاسداری کاخ‌های شهر بود. و سرباز خائن وظیفه شمس آبادی از گروهان مزبور بود که پاسداری سه راه یاد شده را به عهده داشت. و من به اتفاق افراد گروهان نهم مأمور تعویض عوامل پاسداری قدیم بودم و فرماندهان همیشه سعی داشتند از وجود سربازان ورزیده و خوب در پاسداری پست‌های حساس استفاده نمایند. سه راه یاد شده یکی از محل‌های حساس نگهبانی کاخ مرمر بود. حساسیت این محل این بود که راه عبور روزانه شاهنشاه از این محل بود و سرباز شمس آبادی یکی از سربازانی بود که با رفتار خود و انجام وظایف سربازی به نحو مطلوب و بخصوص مهارت در تیراندازی توجه فرمانده را به خود جلب و او نیز از وجود این سرباز چندین بار به طور مرتب در نگهبانی سه راه کاخ استفاده نموده بود. که این عمل خود اشتباه بزرگی بود و فرماندهان نمی‌بایستی سربازان را حتی برای دو بار در یک پست نگهبانی بگمارند و می‌بایستی مرتباً محل نگهبانی آنان را تعویض نمایند.
سازمان‌های اطلاعاتی آن روز بعد از بررسی‌های دقیق متوجه شدند که سرباز شمس آبادی از مدت‌ها قبل مورد توجه و هدف توطئه کنندگان قرار گرفته و تماس‌هایی را با افراد خانواده وی برقرار کرده و سپس در ایام مرخصی که به شهرستان خود می رفته با وی نیز ارتباط برقرار نموده. و پس از جلب اعتماد او اطلاعاتی از نحوه پاسداری کاخ و محل نگهبانی خود و ساعات تعویض پست‌های نگهبانی از وی کسب و او را بهترین عامل برای انجام این مأموریت تشخیص داده بودند.
بطوریکه اطلاع پیدا کردم، در روز ۲۱ فروردین ماه در ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه شاهنشاه در کاخ مرمر قرار ملاقات با رئیس ستاد ارتش فرانسه را داشتند. به دلایل نامعلوم، چند دقیقه‌ای شاهنشاه دیرتر از موعد مقرر از کاخ اختصاصی خارج و فرمانده گارد شاهنشاهی ساعت دقیق ملاقات را به عرض شاهنشاه رسانید و ایشان با عجله بدون همراهی والاحضرت ولیعهد سوار بر اتوموبیل شده و به طرف کاخ مرمر حرکت می‌نمایند. تصور می‌کنم که سرباز از تأخیر و سرعت اتومبیل که در حال عبور از سه راهی بودند دچار اضطراب و نگرانی شده و انتظار نداشته که شاهنشاه اینگونه با سرعت از آن قسمت عبور بکنند که او بتواند نیت پلید خود را اجرا نماید. به هرحال، در ساعت ۱۰ صبح شاهنشاه با سرعت از سه راه معمولی عبور کرده و در جلوی حوض آب از اتومبیل پیاده می‌شوند و به سرعت به طرف درب کاخ حرکت می‌کنند.
سرباز شمس آبادی با حالت دو تلاش می‌نماید تا همزمان با پیاده شدن شاهنشاه از اتومبیل خود را به ایشان رسانیده و مأموریت خائنانه خود را انجام دهد. در اینجا شاهنشاه چند قدمی بیشتر با درب کاخ فاصله نداشته که مأمور مراقبت مخصوص روانشاد استوار بابائیان که در ضلع شرقی حوض آب قرار داشت متوجه حرکت دویدن و حالت تهاجمی سرباز مزبور شده و با سلاح کمری خود به او شلیک می‌کند. و سرباز شمس آبادی متقابلاً با یک رگبار مسلسل دستی او را از پای در آورده و همزمان با این عمل شاهنشاه سریعاً به داخل کاخ رفته و آقای حساسی پیش خدمت مخصوص درب را پشت سر شاهنشاه می‌بندد.
سرباز خائن شمس آبادی به درب نزدیک شده و شروع به تیراندازی به درب بسته کرده که گلوله‌ای به دست آقای حساسی خورده بود که مدت‌ها ایشان از تیری که خورده بود اظهار ناراحتی می‌کردند و معالجه انجام می‌شد. در این موقع استوار لشگری مأمور دیگری که در داخل هال بود به سرباز مهاجم شروع به تیراندازی می‌کند. و سرباز یادشده با یک رگبار دیگر مسلسل او را نیز از پای در می‌آورد. و در اثر اصابت گلوله‌های شلیک شده از طرف استوار بابائیان در خارج کاخ و استوار لشگری در داخل کاخ تعادل سرباز بهم خورده و بدون کنترل شروع به تیراندازی به سقف و اطراف هال می‌نماید. در همان موقع نگهبان ضلع شمال غربی گروهبان سوم ساری، که از افراد گارد جاویدان بود در اثر شنیدن صدای تیراندازی به داخل هال کاخ وارد و با مشاهده وضعیت شروع به تیراندازی به سرباز معدوم می‌کند و او را کشته و به سزای عمل خائنانه اش می‌رساند. شاهنشاه پس از ورود به دفتر سریعاً درب دفتر را قفل کرده و از درب عقب دفتر به سمت بیرون کاخ حرکت می‌کنند.
تمام ماجرایی را که عرض کردم بیش از ۵ دقیقه طول نکشیده بود. در این موقع فرمانده گارد و افسران دیگر در محل حضور یافته و اقدامات بعدی را انجام دادند که شرح آن از حوصله این گفتار خارج است. دست تقدیر و مشیت الهی یک بار دیگر شاهنشاه را از دام توطئه‌های پلید بیگانگان و عوامل داخلی آنان نجات داد.
یادش کنید، احترامش کنید، که امروز دیگر در میان ما نیست. حقش را ادا کنید و باور کنید که کسی قدر شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی را آنطور که باید و شاید نشناخت.
یادش همیشه گرامی باد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوء قصـد 7

ســـــوء قصـــــد 10

سوء قصد 1